سلام گل قشنگم
شما می دونید که پسری که 16 ماهست چه کارا که می تونه انجام بده!!!
پسری که 16 ماهست 16 تا دندون داره...ماشالله
پسری که 16 ماهست دیگه به نحوی بازیگوش شده که مامانش محو تماشاش می شه !!و لذت می بره از این همه بازیگوشی.....
پسری که 16 ماهشه دقیقا می دونه بعد از هر رخداد چه چیز دیگری اتفاق می افته..یعنی به شدت شرطیه و حتی اگر یه بار یک اتفاقی جلوش بیفته از خاطرش نمیره.....مثلا دیروز من می خواستم لباس هاش رو آویزون کنم ..از توی حمام لگن اوردم بیرون حمیدرضا من رو دید..چنان دوید به سمت ماشین لباس شویی که من کپ کرده بودم فقط می خندیدم.....
این پسر 16 ماهه بیشتر از اسباب بازی به لوازم واقعی و تقلید کارهای بابا و مامان علاقه داره...دیروز تو پارک بعد از بازی کردن یهو دیدم حمیدرضا میدود ما هم بدو دنبالش ...من، متعجب دیدم رفت سراغ موتوری که کنار خیابون پارک بود......
پسرک من دیگه کاملا مستقل شده و خودش غذا می خوره..گاهی البته اجازه می ده منم اون وسط کمکش کنم......و صد البته فقط غذاهایی که دوست داره رو می خوره.....
لغت نامه حمیدرضای 16 ماهه
ماما......مامان
بابا...بابا
ددددد......هرچیزی که دلش بخواد و از جمله در هر هنگامی که لباس بیرون رفتن تنش کنیم حتی اگه خونه سرد باشه و من ژاکت تنش کنم بازم معنیش ددددد
بده...بده
می می و دددد..........می می
نناز..................توپ رو ننداز
پپپپپپ......پیشی
قان قان .......موقع روندن کامیونش و در هنگام سوار شدن بر موتورش
قاقا و هام و به به .....غذا
آب به ....گاهی اگه صلاح بدونه اما اکثرا اول گریه میکنه بعد می گه آب به
جیزززز.........جیز،شامل بخاری،قابلمه غذا،کتری و....البته همیشه سعی در تست این موارد هم داره که تا به حال چند بار به جیز شدن انجامیده
جیش....دستشویی
توپ....توپ
تاپ تاپ.......تاب تاب
خیلی بامزست پسر من اساسا به سینه زنی ارادت پیدا کرده....تا نوحه میشنوه شروع می کنه به سینه زدن...دیشب موقع مختار نامه سینه می زد و من تعجب مونده بودم.....یا جای دیگه باباش بغلش کرده بود پرتش می کرد بالا و می گفت خدایا اینو سرباز پا در رکاب امام زمان بکن....حمیدرضا می خندیدو سینه می زد........فدای تو بشم که نمی تونم بفهمم چقدر تو می فهمی!
راستی آنقدر ماه شده که وقتی چیزی رو برمی داره که می دونه من روش حساسم(مثل عینکم یا گوشی موبایلم)می آره و می ده دستم بعدشم شروع می کنه واسه خودش دست زدم..کلا هر کاری که انجام بده و به نظرش کار خوبی بیاد سریع برای خودش دست می زنه!!!!مامانت فدات بشه گلم
و......خلاصه اینها یک در هزار کارهاشه و من هم که خیلی تنبلم و حافظم یاری نمیکنه همه شیرین کاری ها و حرف هاش رو بگم .اما اساسا درجات بلبلیش رو به افزایشه و کمی من رو امیدوار می کنه......یه چند تا عکس داشته باشین ......با پست حمیدرضای بازیگوش با یه عالمه عکس می ام!!!!
این دوتا مال دیشبه که 16 ماهگیش تموم شده ...ساعت 11 شب..اینجا از دندون درد داره دندوناش رو بهم می فشاره.....عزیزم هیچ وقت درد کشیدنت رو نبینم پسرم

...روی جیز می نشینیم

عزیزکم به قول بابایی ان شاالله سرباز پا در رکاب مولامون بشی.
بعدا نوشت:
سلام
بعد از نوشتن این مطلب رفتم خونه و به محمد جواد توضیح دادم که چی نوشتم.....اون جمله من رو اصلاح کرد و گفت من دعا نمی کنم سرباز پا در رکاب مولا باشه چون اون طوری ممکنه آقا برای ماموریتی به مناطق دور بفرستدش ...بلکه دعا می کنم ملازم پا در رکاب آقا باشه یعنی همیشه در کنار آقا باشه.
همچنین در رفتارهای حمیدرضا دقت کردم چند تا نکته جالب:
1)حمیدرضا می گه داب داب نه تاب تاب....ههههه
2)حمیدرضا وقتی عکس امام رضا رو تو خونه یا تصویر آقای خامنه ای رو توی تلویزیون می بینه می گه آقا(با تاکید بر ق بخونید)
3)حمیدرضا به شدت به کرم دست و صورت علاقه داره و کرم های خونه ما از دست ایشون آسایش ندارند.
4)قایم باشک بازی هم از دسته بازی هایی که هم خوب یاد گرفته هم حرفه ای بازی می کنه.....خیلی با مزست وقتی من پشت مبل قایم می شم اونم قایم می شه و تکون نمی خوره و ماشالله انقدر باهوشه که من کلی باید تلاش کنم تا بتونم غافلگیرش کنم ...چون حواسش خیلی جمعه
موید باشید و سربلند89/10/28