هفت تا ماه شيرين

گل قشنگم اين ايام باحضوز تو انقدر سرم شلوغه كه فرصت ندارم حتي به وبلاگ سري بزنم

بهر حال ۲۴ فروردين ۸۹هم رسيد و تو در اين روز قشنگ ۷ ماهه شدي و كلي تغيير كردي.

الان شما ديگه كاملا غريبي مي كني،از حالت نشسته به خوابيده و نيم خيز در مي آيي و حسابي با روروئكت اين تراس خونه رو با سرعت برق آسا دور مي زني.

فعلا من مي رم تا بعد.

هفت ماهگيت مبارك.

سفر مشهدامام رضا

سلام مشهدی حمید رضای من

پسرک گلم من و تو به همراه بایی و تمام خاله ها و عمه هات رفتیم مشهد.

اون  جا تو هتل لاله که از طرف دایی عباست بود مندیم و دو شب هم بودیم یعنس از ۱۷ فروردین تا ۲۰ فرویردین مسافرتمون طول کشید.

تو پسرک گل من هم رفتی زیارت ،یه بار بابایی تو رو به ضریح مالید یه بار هم م

ن.

ولی خوب دست مامن بزرگ و خاله هات و زن دایی هات درد نکنه حسابی کمکمون کردند.

اون جا برات یه کلاه و یه جفت کفش خریدم و برای اولین بار بهت مجبور شدم سرلاک بدم.

خلاصه اینکه مامانی سرما خوردت باعث شد شما هم سرما بخوری .

راستی تو الان دیگه می تونی بگی آقا،ماما،بابا.

خوب اینم بگم که شما تو این مسافرت اذیت شدی به ویژه اینکه شبها برای رفتن به حرم به ناچار بیدارت می کردیم یعنی وقتی می خواستیم لباس تنت کنیم تو بیدار می شدی.

اما عوضش وقتی اومدیم خونه حسابی خوابیدی اولش که وقتی گذاشتمت تو تختت حسابی ذوق کردی و خوشحال شدی بعدش هم ظهر ۳ ساعت خوابیدی و در کمال تعجب شب هم ۱۲ ساعت خوابیدی گرچه برای شیر خوردن گاهی بیدار می شدی.

خوب بعدا بر می گردم.

200 روزگي گل هميشه بهار

گلكم سلام

۲۰۰ روز از حضور زيباي تو پيش ما مي گذرد وتو در اين ۲۰۰ روز روشنايي بخش خونه ما بودي .

امروز با هم پيش دكترت هم رفتيم و تو هم كه ديگه حسابي آشناهاتو مي شناسي كلي گريه كردي .

راستي من هنوز در تلاشم برات عكس بذارم اگه بشه.......

تمام سايت هاي دانلود مشكل پيدا كرده .......

راستي يه خبر خوب ....مي دوني كه مرخصي ماماني تموم شده وبايد قاعدتا مي رفت سر كار ولي مرخصي بدون حقوق گرفتم و حداقل تا سه ماه ديگه باهاتم...

خوب عسلم تا بعد كه دوباره بيام بهت سر بزنم باي..........

شمال می ریم

گلکم

امسال عید تو هفته دوم ما کلی کار کردیم

رفتیم آزمایش مامانی رو بگیریم و از اون طرف رفتیم امامزاده صالح منم هر جا می رم باید یرا تو یه چیزی بخرم

تو عید برات یه دسته کلید خریدم یه توپ،یه دسته مکعب رنگی شکل دار،یه کلاه صورتی خگشل یه چکمه و آهان یادمامود مجموعه تاتی کوچولوها.....

و اما بعد من و تو و بابایی به همراه خات و مامن کبرات و سیما رفتیم شمال خونه مامان کبرایینا خوب بود خوش گذشت یه سر هم به خزر شهر و به ویلایی دایی عباس زدسم که ماجراها داره از جمله عصبانی شدن بابایی از دیدن وضعیت افتضاح اون جا و .....

خلاصه اینکه تو رو رو شن ها خوابوندیم تو رو رو علفا خوابوندیم و تو ازدیدن امواج دریا شوکه شدی اینم عکسات:

نی نی روی شن ها:

نی نی و درخت:

نینی و جت اسکی:

سال نو مبارك

سلام عزيزم

سال نوي تو،اولين بهار عمرت مبارك

پسر ۶ ماهه من تو اين مدت خيلي تغييرات كردي

ما براي ۶ ماهگيت برات يه بلز خوشگل خريديم كه عكسش رو برات مي ذارم 

تو از22 اسفند  ديگه مي توني بشيني ،تو روروئك راه بري و دندوناي خشگل پايينت هم روز 25 اسفند جوانه زده و در آمده...

تو براي واكسن ۶ ماهگيت خيلي اذيت شدي اولين بار بود كه واكسن اذيتت مي كرد...

پات خيلي درد مي كرد و ما حسابي كلافه بويم اين با درد دندونات هم همزمان شد و...حسابي حال مارو گرفتي تازه جالبيش اينه كه منم در حال خونه تكوني بودم اساسي.......

خلاصه پدرم در اومد

قراره اين باباييت برا من يه اينترنت پرسرعت جور كنه تا من برات عكساتو بذارم

اگه خدا بخواد تا چند روز ديگه چند تا عكس خشگل مي ذارم

خوب بگم كه سال تحويل تو بهشت زهرا بوديم،سمنان هم رفتيم پيش مامان بزرگ و بابابزرگت و امروز هم برگشتيم خونه.....